
دیدگاه:
*"مدام نگوییم به من چه، و به تو چه. باور کنیم که به ما خیلی هم مربوط است. متاسفانه اکثر مردم گمان می کنند اعتراضات الزاما باید از سوی مامورین حکومتی و دولتی باشد. وقتی به خانم بسیار شیک و لابد تحصیل کرده ای که جلو چشم من پوست پرتقال های مصرف شده اش را از ماشین آخرین مدلش توی جوی خیابان ریخت اعتراض کردم با قیافه ای جدی و خیلی متعجب از من پرسید: اوا، ببخشید، مگر شما مامور شهرداری هستید؟ یعنی واقعا حقی برای این اعتراض من قائل نبود. معترض حتما باید یونیفرم نارنجی حکومتی داشته باشد تا مردم گوش به اعتراضش بدهند، یا به عبارتی از او حساب ببرند. صفحه ی حوادث روزنامه ها را نگاه کنید، مملو است از پلیس های قلابی کلاهبردار، وابسته های اطلاعاتی بی هویت، و ضابطین غیر قانونی که به نام حکومت به کار شیادی مشغولند. چرا؟ برای این که تقریبا اطمینان دارند که مورد سوء ظن و اعتراض مردم قرار نخواهند گرفت".
*پی نکته هایی بر جامعه شناسی خودمانی نوشته حسن نراقی
بخش اول: در باشگاه با یکی از دوستان سنگنورد در خصوص اعزامهای چندی پیش نونهالان به مسابقات آسیایی سنگنوردان گفتگو میکردیم؛ وی نسبت به برخی از روشهای کار در این اعزامها انتقاد و اعتراض داشت! در پایان گفتگو ازایشان خواستم اعتراض و انتقاد خود را مکتوب؛ تا من در کوهنامه منتشر کنم ولیکن ایشان امتناع کرد و گفت فدراسیون با من چپ می افتد!!...
در این چند مدتی که مشغول نگارش و ارائه اخبار و اطلاعات دنیای کوهنوردی بودم موارد متعددی بوده که از من خواستهاند حرفهایشان را بازگو کنم، به محض اینکه گفتهام بنویسید و امضا کنید امتناع کرده اند و اظهار کردند با من چپ می افتند!
اینکه این موضوع تا چه اندازه صحت دارد و یا ندارد نگارنده مطلع نیست چرا که قطعا مسئولان امر در فدراسیون هم اگر احیانا امتیازی را سلب کنند نمیگویند به علت آنکه آن حرف را زدی مشمول این امیتاز نمیشوی بلکه سلب مساعدت احتمالا به روشهای دیگر صورت خواهد پذیرفت. که اینکه این مسئله یک فرهنگ و روش غلط نهادینه شده در ما ایرانیهاست و معمولا احساسات و نظرات شخصیمان را در انجام وظایف قانونی دخیل داده و در وقت مقتضی فرد معترض و یا پرسشگر را اصطلاحا میچزانیم. اما بیان این مسئله و نگرانی از طرح آن توسط این سنگنورد دوست یحتمل نمونههایی در جامعه مشاهده کرده که این نگرانی و ترس از طرح مسائل برایش وجود داشت.
بخش دوم: در هر صورت درست و یا غلط بودن ادعای آن سنگنورد و حتی نگارنده مد نظر نیست بلکه این مقال بیشتر به این مسئله توجه دارد که لازم است فدراسیون چنان اعتماد سازیای کند که هر گونه شائبه برخورد در خصوص اعتراضات برطرف شده و برای این کار فدراسیون رضا زارعی در دوره دوم خود بیاید از نقد، اعتراض استقبال کند و حتی اگر کسی نقد و یا اعتراضی کرد بیشتر تکریمش کنند و حتی با راه اندازی نظام پذیرش پیشنهادات و ارائه تشویقهای مادی و معنوی کسانی که بهترین پیشنهاد و انتقاد را داشته باشند بتواند به جذب پیشنهاد و انتقادات برای اصلاح امور فدراسیون اهتمام بیشتری ورزد.
بخش سوم سخنی با خود
جای یک چیزی در گفتمان روزانه ما همگی خالی است و آن هم طرح سوال و پرسش است از مسئولان و کسانی که با خرج و مالیات ما بر صندلی مسئولیت نشستهاند. بگذارید خاطرهای نقل کنم: زمانی در محل کار ما شایعه و مسئله اخلاقی در خصوص یکی از مدیران دهان به دهان می گشت و دامن زده می شد روزی همکاری بلند شد گفت می روم و از خودش می پرسم همکاران نهی میکردند که نکن مدیر بر افروخته می شود و توبیخات میکند و چه و چه...
وقتی بازگشت خندان بود و همکاران مشتاقانه می خواستند جویا شوند سرانجام ماجرا به کجا کشیده شد گفت: هیچ به ایشان گفتم شایعهای د رمحل کار در مورد شما هست اگر حقیقت دارد که هیچ اگر نه بگویید اصل ماجرا چه بوده تا همه جا از شما دفاع کنم... مدیر خرسند شده و اصل ماجرا را توضیح داد و من هم قانع شدم. موضوع و سوتفاهم به راحتی جمع شد.
آنچه که مد نظر من است همیشه میتوان با طرح سوال و شبهات خواستار توضیح شد مثلا فرض کنیم شایعهای در خصوص اهالی فدراسیون یا همین اعزامها باشد خب میتوان به راحتی و در قالب پرسشی محترمانه خواستار توضیح شد؛ سوال کرد و جواب گرفت یا قانع میشویم و یا نه اما موضوع طرح شده و مسئولان امر متوجه میشوند که افکار عمومی نظارت دارد و از طرفی گاهی شاید اصلا مسئول مربوطه به علت اینکه بازخوردی از عملکرد خود نمیگیرد عملا متوجه اشتباه خود و پیامد آن اصلاح موضوع بر نمیآید.
کلام آخر:
بپرسیم،چالش کنیم و پیگیری کنیم و بیاییم فرهنگ سوال و اعتراض کردن را در خودمان تقویت کنیم.
تصویر: اینترنت