119 محیط بان به کدامین گناه کشته شدند؟
دیدگاه : خبر کوتاه است! در کمتر از 48 ساعت سه محیط بان در کشور به ضرب گلولههای جهل و خودپرستی شکارچیان هویت طبیعی کشور به شهادت رسیدند.
این اولین باری نیست که شاهد چنین حوادث ناگواری هستیم. پیش از این نیز 116 نفر از محيطبانان تاكنون به شهادت رسيده و تعداد زيادي هم در دفاع از حريم محيط زيست كشور جانباز شدهاند؛ در چنین شرایطی آسانترین راه همدردی است و تسلیت گفتن ، دلسوزی و آه کشیدن و اشک ریختن.
اما انصاف این است که ببینیم مشکل کجای کار بوده است و چگونه می توان کشتار بی رحمانه محیط بانان بی دفاع را متوقف کرد؟ واقعیت این است که حتی اگر این سه محیط بان فقید پیشدستی میکردند و ماشه میچکاندند و شکارچیها را میکشتند، حالا آنسو خانوادههای عزادار، اینسو محیطبانان بازداشتی و پروندههایی هزار برگ و احکام قصاص را داشتیم ، همانند آنچه که برای دو محیط بان منطقه حفاظت شده دنا به وقوع پیوست.
سال گذشته در مراسمی که توسط انجمن کوهنوردان ایران به بهانه جمع آوری کمک مالی برای محیط بانان دنا برگزار می شد شرکت داشتم. با شنیدن صحبت های دختر و برادر یکی از محیط بانان که برای حضور در مراسم به تهران آمده بودند بسیار متاثر شدم. برادر محیط بان از عشق بی پایان او به طبیعت و محیط زیست و حیات وحش می گفت. تصویری را نشانم داد که از محیط بان در کنار یک بز کوهی گرفته شده بود. می گفت برادرش برای نجات این موجود زیبا با چندین شکارچی تا بن دندان مسلح درگیر شده است. می گفت اربابان شکارچیان برای تحویل لاشه این موجود زیبا به شکارچیان وعده پاداش شصت میلیون تومانی داده اند! از تیرهایی برایم گفت که شکارچیان به سوی برادرش شلیک کرده اند . تیرهایی که در پای برادرش جا خوش کرده اند!
داستان پردرد مظلومیت این قشر زحمتکش (محیط بانان) گویی تمامی ندارد. اما این حوادث ناگوار ( کشته و زخمی شدن محیط بانان) سوالات فراوانی را در ذهن طبیعت دوستان برمی انگیزد:
- چرا قانون از محیط بانان حمایت نمی کند ؟
اکثر کارشناسان و صاحب نظران حیطه محیط زیست بر این موضوع اتفاق نظر دارند که قوانین موجود برای حمایت از مدافعان طبیعت کافی نیست. سالیانی متمادی است که معضلات و چالشهای حقوقی مربوط به وظایف محیط بانان، جنگل بانان و به صورت کلی گارد محیط زیستی ایران، ، مشکلات بسیاری را برای آنان رقم زده و حتی آنان را تا پای اجرای مجازات قصاص کشانده است. نمونه بارز این موضوع را می توان در محکومیت محیط بان خالدی و محیط بان تقی زاده به قصاص مشاهده کرد که سال گذشته ذهن طبیعت دوستان و فعالان محیط زیست ایران را به خود مشغول کرد و خوشبختانه ختم به خیر شد. زمانی که این دو محیطبان سینه خود را برای حفاظت از سرزمینشان در مقابل شکارچیان غیرمجاز سپر کردند، تصور نمیکردند که تقاص این کار را باید با پنج تا هفت سال زندان رفتن و پرداخت دو میلیارد تومان پول برای جلب رضایت خانواده شکارچیان پس بدهند. حالا یکی از آنها دیگر علاقهای به ادامه شغلش ندارد و دیگری میگوید اگر باز هم شکارچی ببیند کوتاه نخواهد آمد.
اما کماکان سوالات اساسی برای همگان مطرح است که متاسفانه بی پاسخ مانده است:
چرا قانون از محیط بانان حمایت نمی کند ؟
چرا یک محیط بان حق تیر ندارد؟
مگر تفاوت یک محیط بان با یک مامور پلیس چیست؟
مگر نه این است که محیط بانان حافظ میراث ارزشمندی به نام طبیعت ایران هستند؟
ضعف قوانین حمایتی بالاخره کی قرار است برطرف شود؟
چرا حقوق دانان و قانون گذاران ما تلاشی برای رفع این معضل انجام نمی دهند؟
به راستی علل مصوب نشدن قانون حمایت از محیطبانان چیست؟
- چرا محیط بانان مسلح به سلاح هستند اما حتی برای حفظ جانشان هم اجازه ندارند ازآن استفاده کنند؟
بی تردید محیط بانان یکی از مظلوم ترین و زحمت کش ترین اقشار نیروهای دولتی هستند. کسانی که مسلح به سلاح هستند اما حتی به قیمت جانشان هم نمی توانند از ان استفاده کنند. محیط بانان در برابر متخلف با پارادوکس رو به رو هستند که آیا برابر متخلفین مقاومت کنند یا خیر .
مسئله بسیار ساده است : محیط بانی که سلاح در دست دارد اما می داند در صورت استفاده از آن برای حفظ جان خود یا حیات وحش هیچ حمایتی از او نخواهد شد، ترجیح می دهد کشته شود! ترجیح می دهد به جای اینکه به زندان برود و به حبس ابد یا قصاص محکوم شود و زندگی خود و خانواده اش تباه شود کشته شود! به همین سادگی!
واقعیت این است که سازمان محیط زیست باید جوابگوی مشکلات محیط بانان باشد . یا این همه اسلحه را جمع کند یا یک قانون درست و حسابی داشته باشد که مامورش دچار مشکل نشود و این مشکلات برای کسی پیش نیاید که خودش و خانوادهاش تا ۶ یا ۷ سال و یا تا آخر عمر زجر بکشند.
- چرا ما برای محیط زیستی که سرمایه ملی ماست ارزش قائل نیستیم ؟
یکی از محیط بانانی که به قصاص محکوم شده بود در مصاحبه خود پس از آزادی می گوید : هنگامی که در زندان بودم به من می گفتند به خاطر یک بزغاله آدم کشتی ؟؟
آنها که از دور به ماجرا نگاه میکنند، سر تکان میدهند که اصلا مگر چند درخت و جانور چقدر میارزند که محیطبانان خودشان را سپر گلوله میکنند؟ خب بگذارید شکارچی تیرش را بزند و برود. اما مگر نه این است که محیط بان از آب و خاک و امنیت غذایی و پایداری زیستی سرزمینی محافظت میکند که به همه ما تعلق دارد ؟ مگر نه این است که آب و خاک و طبیعت سرمایه های تجدید ناپذیر هستند که نمی شود برای آنها ارزش و قیمت تعیین کرد؟؟
به راستی یک رشته کوه مانند اشترانکوه یا البرز چقدر می ارزد؟ قیمت یک یوزپلنگ ایرانی چقدر است؟ آیا می توان قیمتی برای یک آهو تعیین کرد؟
به راحتی محیط زیست را آلوده می کنیم! پیکر کوه ها را با جاده کشی می شکافیم! در طبیعت زباله می ریزیم! جان حیوانات بی گناه را برای لذت شخصی خود می گیریم! درختان را قطع می کنیم! و در برابر کشتار محیط بانان سکوت می کنیم.....و دست آخر دم از زیبایی و پاکیزگی شهرها و روستاهای اروپا می زنیم و فرهنگ بالای مردمانش!
- چند پيشنهاد براي حمايت از محيطبانان
با توجه به شرايط كنوني محيط بانان چند پيشنهاد ميتوان ارائه كرد؛
- اصلاح قوانین در حمایت از محیط بانان:
بی تردید مهمترین چالش حافظان محیط زیست ایران در حال حاضر فقدان قوانین حمایتی است. وقت آن رسیده که مجلس شورای اسلامی این قانون را که مانع بزرگی بر سر راه شکارچیان غیرمجاز و راهکاری جهت حفاظت از جان محیط بانان است، به سرعت تصویب کرده و برای اجرا به دستگاههای ذیربط ارجاع دهد تا در سایه این قانون دیگر شاهد کشته شدن و به خطر افتادن جان محیط بانان نباشیم.
- در نظر گرفتن اشد مجازات برای متعرضین به طبیعت و محیط زیست :
باید مجازات جرایم متجاوزین به محیط زیست به قدری افزایش یابد که برای متخلفان هزینه سنگینی در پی داشته باشد .افزایش جریمههای شکار می تواند به عنوان یکی از راهکارها در این زمینه مطرح باشد . اينكه مجازات قاتلان و متعرضین به محیط زیست به شديدترين شكل صورت گيرد تا درس عبرتي براي متخلفان باشد .یکی از محیط بانان در این رابطه می گوید : جریمه شکار صد میلیون تومان هم بشود کم است. چون یک شکارچی صدتا شکار که بزند یک بار گیر میافتد. ضمنا شکارچیان با کسانی ارتباط دارند که یا مبلغ را به راحتی پرداخت میکنند و یا شاید مثلاً نهایتاً یک روز هم در بازداشتگاه بگذرانند و بعد برگردند.
- آموزش و اطلاع رسانی برای عامه مردم و فرهنگ سازی دررابطه با تقبیح شکار غیر مجاز و تعرض به طبیعت و محیط زیست :
متاسفانه حلقه مفقوده جامعه ما آموزش است. مانند بسیاری از معضلات جامعه ایران این موضوع نیز نیازمند فرهنگ سازی است. چرا در قبال موضوعی مانند فرهنگ رانندگی خود را موظف به فرهنگ سازی می دانیم اما در قبال موضوع مهمی به نام محیط زیست که سرمایه ملی ماست سکوت اختیار می کنیم؟
متاسفانه در برخی از مناطق کشور ما ( که کم هم نیستند) شکار هنوز یک فرهنگ به شمار میرود. هنوز اینکه تفنگ برنو داشته باشی و شکار بزنی را هنر میدانند. قطع به یقین یک بعد ماجرا به مقوله فقر اقتصادی و فرهنگی برمی گردد. اما بحث جدی این است که در این رابطه فرهنگ سازی نشده است و نمی شود. مباحث محیط زیستی و تقبیح شکار غیر مجاز و آشنا کردن افراد با این گونه مباحث باید از سنین کودکی انجام شود. گنجاندن چنین مباحثی در کتاب های درسی ، برگزاری دوره های آموزشی در مدارس و مهد کودک ها و سایر مراکز آموزشی ، اطلاع رسانی در رادیو و تلویزیون و مطبوعات و فضای مجازی ، از اقدامات عملی است که در این زمینه می توان انجام داد.
شکار یعنی گرفتن جان یک موجود زنده برای لذت شخصی. باید به فرزندانمان از سنین کودکی یاد بدهیم که شکار چیز خوبی نیست و شکارچی بودن خوب نیست و حیوانات هم حق زندگی کردن دارند.
باید به فرزندانمان بیاموزیم که ایستادن بالای سر لاشه کل و بز و عکس یادگاری گرفتن افتخار نیست ، بلکه ننگ است!
- آموزش محیط بانان در مواجهه با شرایط پرتنش:
در این میان آموزش محیط بانان نیز موضوع مهمی است که نباید از آن غافل شد .آموزش برای محیطبانی که بتواند فضای پرتنش را مدیریت کند. که از ترس شلیک نکند. آنکه سلاح در دست میگیرد، نیازمند آموزشهای نوین رفتارشناسی، افزایش تمرکز، کنترل خشم و مدیریت هیجان است تا از کشتن و کشته شدن پیشگیری شود. تا زمانی که به مقولهای چنین حساس نگاهی علمی نشود، موضوع کشتار محیط بانان همچنان ادامه خواهد داشت.
- جمع آوری سلاح های غیر مجاز :
طبق آمار غیر رسمی در حال حاضر در ایران حداقل دو میلیون قبضه تفنگ شکاری و تجهیزات شکار در دست مردم وجود دارد که متاسفانه اغلب آنها هم مجوز دارند. بدیهی است مادامی که سخت افزار وقوع جرم به وفور در بین مردم یافت شود نمی توان انتظار داشت کشتار محیط بانان بی گناه و تخریب محیط زیست و حیات وحش متوقف شود.
- افزايش امکانات و تجهیزات در مناطق حفاظتشده :
تجهیزات محیط بانان چه در حوزه تجهیزات حفاظتی و چه در زمینه وسایل نقلیه به هیچ وجه رضایت بخش نیست .افزايش پايش و سيستمهاي كنترل هوشمند در مناطق حفاظتشده ضرورت دارد و سيستمهاي هوشمند به پيگيري حوادث ناگوار كمك ميكند. محیط بان ها باید هرچه سریع تر به تجهیزات حفاظتی و نظامی مطلوب تجهیز بشوند: تجهیزاتی از قبیل جلیقه ضد گلوله ، اسلحه خشاب دار خودکار و اتوماتیک ، اسپری فلفل ، شوکر پرتابی ، کلاه ایمنی مجهز به دوربین فیلم برداری جهت ثبت وقایع و درگیری ها و ....
در این میان کمک گرفتن از نیروهای انتظامی و ابزار پیشرفته و بالگرد و...نیز به عنوان یک راهکار مطرح می باشد.
در غیر این صورت متاسفانه سریال کشته شدن محیط بان ها به دست اراذل شکارچی ادامه خواهد داشت!
- بهبود شرایط شغلی و معیشتی محیط بانان :
شرایط کاری محیط بانان بسیار دشوار و پر چالش است. یکی از محیط بانانی که به قصاص محکوم شده بود در مصاحبه خود به این نکته اشاره کرده بود که بارها و بارها خود و خانواده اش از سوی شکارچیان تهدید به مرگ شده اند. محیط بان دیگر می گوید : زمانی هم که در محیط زیست بودم یک شب پاییزی تیراندازی شد زنگ زدم به دو تا از همکاران و رفتیم سر جاده. ساعت یک و نیمه شب بود. متوجه ۴ نفر شدیم که میآیند و سه اسلحه کلاشینکف و یک یوزی داشتند. ما یک اسلحه بیشتر نداشتیم که دست یکی از بچهها بود. موقعی که ایست دادیم و رفتیم جلو به طرف ما حمله و تیراندازی کردند و حدود۵۰ تیر به طرف ما شلیک شد. من خودم را پشت یک سنگ کشیدم اما تیری به سنگ خورد و ۴ ترکش آن به پایم خورد. دست آخر دویدم و یکی از شکارچیها با یک اسلحه شکاری و یک لاشه شکار را گرفتم. بعد احساس کردم کفشم پر از آب است. گفتم اینجا بیابان است آب از کجا در کفش من رفته است؟ یکی از بچهها چراغ قوه انداخت و گفت "تو زخمی شدی این آب نیست، خون است". همان موقع احساس کردم پایم سرد میشود و بدحال میشوم. افتادم زمین و من را به بیمارستان بردند!
قرار داشتن در معرض انواع خطرات و تهدیدهای جانی ، شیفتهای سنگین کاری ،دستمزدهای ناچیز ، ساعات کاری طولانی ، قرار داشتن در معرض گرما و سرما و باد و طوفان و انواع بلایای طبیعی ، روبه روشدن با شکارچیانی که تا بن دندان مسلح هستند و با انواع انگیزه های مادی و غیر مادی به شکار و قتل عام جانوران و تخریب طبیعت ترغیب می شوند : اینها تنها نمونه های کوچکی ار خطراتی هستند که یک محیط بان با آنها مواجه است. درحالی که فیشهای حقوقیشان زانوی آدم را میلرزاند: چیزی حدود یک میلیون تومان در ماه و معمولا کمتر! دریافتی این عزیزان با توجه به پرخطر بودن شغل محیط بانی به هیچ وجه رضایت بخش نیست و به نوعی عدالت رعایت نشده است.
محیط بانی که در چنین شرایطی با عشق به طبیعت و محیط زیست به انجام وظیفه می پردازد چرا باید دریافتی اش هفتصد هزار تومان باشد؟
در شرایطی که می دانیم کشور پهناورمان ایران همین الان با کمبود محیط بان مواجه است و تعداد محیط بانان آن بسیار کمتر از استانداردهای جهانی است.
آیا در این شرایط می توانیم انتظاری مبنی بر بقای شغل محیط بانی داشته باشیم ؟؟؟؟؟؟
آیا برای عملی کردن حمایت از محیط بانان برنامهای در دست داریم و یا تنها در حد حرف باقی مانده است؟!
به راستی وقت آن فرانرسیده است که برای حمایت از این قشر مظلوم کاری انجام دهیم؟ کاری بجز صادر کردن پیام تسلیت .........
بخش هایی از این نوشتار برگرفته از یادداشت های تعدادی از فعالان محیط زیست کشور (محمد درویش ، اصغر محمدی فاضل ، مینو خالقی ) و مصاحبه خبرگزاری مهر با محیط بانان دنا ( متن کامل مصاحبه را اینجا بخوانید) است.
نظرات
ممنون از گزارش خوبتون
امیدوارم مشکلات محیط بانان عزیز کم وکمتر بشه و امنیت جانی و روانی بیشتری برای کار و علاقشون داشته باشند...